دو دو سه سه

یکی از خوبیای تنهایی اینه که می تونی هر گوشه از دنیا بری بدون اینکه لازم بشه به کسی توضیح بدی .... امروز لیلا بود که گفت یه مدته چشمات دو دو می زنه معلومه حالت خوبه دوست داشتم بشینم عین دختر خوش صحبتی با کلمات خوب براش توضیح بدم ولی نمی شد البته همیشه حرفای ما به خنده بدل می شه حتا اگه درباره ی مساءل سیاسی حرف بزنیم یا درباره ی اسب آبی گم شده توی عمیق ترین قسمت اقیانوس آرام که سمت دیگه ش به برزیل می رسه 
 چند بار بوسیدمش حتا جدا که شدیم برگشتم گفتم عشقم ببوسمت بعد برم چشماش برق زد گفت من تورو نداشتم چی کار می کردم آخه؟ 
لحظه شماری می کردم بهش زنگ بزنم عین کسی که قراره اولین بار با یه آدم مشهور حرف بزنه بهش بگه چقد ارادت و علاقه داره بهش 
شارژی به گوشی کوچیکم تزریق کردم و به خوردش دادم و رفتم که به دریا برسم مثل یه لاکپشت پیری که از شدت دلتنگیش می ره که فقط غرق شه 
 ولی تلفن رو که برداشت به جای اینکه پا به آب بزنم با تعجب پاهام از زمین فاصله گرفت نیروی گرانش دیگه نمی تونست نگهم داره 
_احوال شما؟؟؟؟ .... نمی دونم خوبی یا نه شب یه جور بودی صب یه جور ظهر یه جور الان نمی دونم چه جوری هستی 
دوست نداشتم کلمه بگم خودم رو سبک می کردم ولی همین که وقت حرف زدن خودم رسید پاهام زمین رسید 
مسیر تعمیراتی موبایلو دو بار رفتم و برگشتم دوست داشتم بشه ده بار بیشتر صد بار ولی فهمید (امان از فهمیدن ها)
_اوموقع که زنگ زدم چهارراه بودی الانم چهارراهی 
_آره نزدیکم
 گوشیمو گرفتم اولین کاری که کردم گوش دادن به آهنگ "سلیتو لیندو" بود سرمو بالا می گرفتم انگار از بالا قراره چیزی بهم برسه و گم شدم بین مردم 
فک کردم اگه باشه اگه هر لحظه باشه من به اندازه ی همه اینایی که دارن راه می رن می تونم صدها داستان بنویسم ....یادمه یه نمایشنامه ی دو صفحه ای سه ماه طول کشید آخرش وقتی رفته بودیم داداشمو موقع سربازیش ببینیم مجبور کردم خودمو کنار دریاچه بشینم بنویسم 
ولی حالا 
حالا 
حالا چشمام دو دو می زنه 
رفتم یه کافه ای هات چاکلت غلیظ سفارش دادم و بهش فکر کردم که با اینکه این همه برام ضرر (نفع) داره ولی من هیچ سودی ندارم چطور می تونه وقت بذاره برای من؟ با دقت چشماشو می دوزه به مانیتورش بداهه های منو می خونه 
با وسواس باهام تماس می گیره 
با حواس جمع شبا به خیالاتم گوش می ده
ولی تنها چیزایی که ازش می دونم خاطراتیه که گوش نمی دم 
مگه می شه جز صداش به چیزی گوش داد؟
هات چاکلتمو که خوردم هوس ساندویچ و کلوچه هم کردم سفارش دادم .... به این فکر می کردم چه می شه اگه به ضیافت تک نفره با خودش دعوتش کرد و خودم که میزبانم از روزنه ای سوراخی دید بزنم 
من عاشق دید زدنم .... زیر نظر گرفتن بقیه 
تو راه کلوچه ای خریدم و وایستادم جلوی تابلوهای یه ساختمان پزشکان با اینکه شلوغ بود و همه طعنه می زدن غر می زدن و از کنارم رد می شدن بی فرهنگ بازی در آوردم چند دقیقه ای نگاهم به اسم ها نه به حروف خیره شد چند بار حروف تابلوهارو شمردم و صدای نامجو گوشمو نوازشم می داد فکر کردم شب براش شعر این آهنگو بفرستم 
اگه کاره ای بودم تو شهر یه مراسم با شکوهی می گرفتم صداش می کردم رو سن مچ دستشو می گرفتم بالا می بردم نشون می دادم چقد قهرمانه قهرمان 
قهرمانه و من چشمام دو دو می زنه
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.