کوچیک بودنش رو که کنار بذاریم , دخالت های بقیه رو هم یه جای دیگه , هوای نا مشخصشم یه جوری اون ته تها بذاریم که دیده نشه , کلا از نظر من جای مناسبی برای زندگی نبود
می گم "نبود" چون حالا تو توو اونی , و من دشمنیمو پس گرفتم
شهر تو حالا بهترین جای دنیاس همون جایی که امکان نداشت دقیقه ای به تنفرم ازش فکر نکنم و حالا تبدیل شده به زیباترین و یونیک ترین جا برای زندگی , برای نفس کشیدن .
من که نمی دونم چه جادویی به کار بردی ولی انگشت اتهامم دیگه سمتش نیس , با خودش مهربونم و همه چیش برام جالب میاد
شهر من شیراز و اصفهان نیس که مظر توریستا و مسافرارو جلب کنه و اونارو به حیرت واداره و مبهوتشون کنه, همینش خوبه که من شهرمو به خاطر خودش دوست دارم و شهر من چیز خاصی واسه مطرح کردن نداره
چون وقتی بهش علاقه مند می شم بقیه و خودت ممکنه فکر کنین به خاطر نقش جهان یا باغ ارمه که باهاش دوست شدم ولی حالا که هیچ چیزی نداره ولی الان راحت می دونم ادعا کنم همه ی علاقه م به شهر به خاطر توإ
حتا اگه وقتی کره ی زمینی جلوی روت باشه بگردی و بگردی و بگردی و شهری به اسم شهر خودت پیدا نکنی , کشوری به اشم وطنت رو حتا پیدا نکنی .
اصلا به قول خود خدا که گفته قسم به شهر ... پس قسم به شهر من چون تو توشی
دیگه واسم مهم نیس دیگران به شهرم چطور نگاه می کنن , مهم اینه من بهش به چشم یه جای سورءال نگاه می کنم و حالا دیگه می پرستمش
حتمن ورد جادویی خوندی و روی من اثر کرده که اینقد عوض.شدم
مخصوصن اون روزی که شوخی از کشورای دیگه جرف زدیم و وقتی گفتم می رم .... گفتی پس من چی ؟
شهر من
رقص من
قدمای من
هرروز که میام بیرون تصور می کنم توی یه کارناوال عظیم حیواناتم و من لاکپشت اونام
من عاشق دیدن تو توی شهرمونم
عید رفتی گشتی و من گفتم عید خوبد بود بر خلاف چیزی که تصور می کردم چون توو شهری بودم جه قبلن بودی و بعدن هم خواهی بود
پس درود و لعنت بر شهر تو , شهر من , شهر خودمون