ای وای دلم

همه ی ما توی دنیا ، یه جاهایی داریم که وقتی به اونجا می ریم ، سیم کشی های وجودیمون اتصالی می کنه و دلمون هری می ریزه و گم شدن توی اونجا غیر ممکن می شه ولی نمی شه گفت که اونجور جاها رو دوست داریم یا می خوایم بکر باقی بمونه و نه خودمون می ریم نه اجازه می دیم کس دیگه ای اونجارو بشناسه . 

 بعضی وقتا دچار جنون می شیم و وقتی با مشغله های زندگی یادمون می ره چقدر به دل سالممون احتیاج داریم از اونجا رد می شیم و دیگه نمی تونیم دلمونو از زمین جمع و جور کنیم، اونو جا می ذاریم و دست خالی به خونه میایم.

من چند باری سعی کردم دلمو با خودم اونجاها نبرم اما نشد

البته تحقیق شده که این یه بیماری مسریه که علاج نمی شه بلکه به نسل های بعدمونم منتقل می شه مثلا دختر من ممکنه بعد از قدم زدن توی سارایوو با اشکای خشک نشدش برسه خونه و به من بگه اونجا دلم جا موند. منم تنها سوالی که اون لحظه ممکنه به ذهنم برسه اینه که:دلتو می خوای چی کار؟ 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.